جدول جو
جدول جو

معنی پیرایه ده - جستجوی لغت در جدول جو

پیرایه ده
(اَ مَ)
که پیرایه دهد. که در زیور گیرد. که متحلی سازد:
روشن کن آسمان به انجم
پیرایه ده زمین بمردم.
نظامی
لغت نامه دهخدا
پیرایه ده
آنکه پیرایه دهد آنکه در زیور گیرد: روشن کن آسمان بانجم پیرایه ده زمین بمردم. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیرایه گر
تصویر پیرایه گر
پیرایه کننده، پیرایه ساز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیراینده
تصویر پیراینده
پیرایش دهنده
فرهنگ فارسی عمید
(را یَ / یِ گَ)
پیراینده. آنکه بپیراید. آنکه پیرایه کند:
پیرایه گر پرندپوشان
سرمایه ده شکرفروشان.
نظامی.
متحلی. پیرایه کننده
لغت نامه دهخدا
(را یَ / یِ)
درج و آن ظرفی است که زنان اسباب و جواهر در آن نهند (لغت محلی شوشتر نسخۀ خطی). طبلۀ زنان که پیرایه و جواهر در آن نهند. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(را یَ دَ / دِ)
زینت دهنده. که چیزی را از چیزی بجهت خوش آیندگی کم کند همچون سرتراش و باغبان، برخلاف مشاطه. (آنندراج) (برهان). پیرایش کننده. آراینده. آراسته کننده
لغت نامه دهخدا
آنکه بپیراید پیراینده آنکه پیرایه کند: پیرایه گر پرند پوشان سرمایه ده شکر فروشان. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
طبله زنان که پیرایه و جواهر درآن نهند ظرفی است که زنان اسباب و جواهر در آن گذارند
فرهنگ لغت هوشیار
زینت دهنده بکاستن پیرایش کننده مقابل آراینده، زینت دهنده (مطلقا) مزین آراینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیراینده
تصویر پیراینده
((یَ دِ))
پیرایش دهنده، زینت دهنده
فرهنگ فارسی معین